در تاریکی با تو بودن را دوست دارم!
با تو تنها اشک ریختن را دوست دارم!
دوست دارم شب -این وقت عزیز- با تو بخوابم ، تا "صبح" که "برمی خیزم" ، کوهی از ایمان باشم!
استوار و پر امید !
دوست دارم تمام وجودم را به تو بسپارم ، تا با آن هر آنچه می پسندی بکنی !
...
سوز اشک ، در "شب تاریکِ با تو بودن" را دوست دارم!
...و باز هم ، چون بار ها.. می گویم : به لحظه ی جوشیدن اشک دلبسته ام !
و
تنها تو اینچنین شایسته ای !
عزیز بزرگم !
خدای زیبایم !
______________________________
آنقدر از حقیقت بگوئیم
آزادانه
تا خوشید مجال طلوع یابد !
نویسنده » سیدحسین ساداتی » ساعت 2:16 عصر روز پنج شنبه 88 تیر 4